اگر پشت به آفتاب کنی ،
جز سایه ی خویش چیز دیگری نمی بینی .
جبران خلیل جبران
باید قد کشید ...
اونقدر که بشه گرمای مهربون خورشید رو روی صورت حس کرد.
تا اونجا که بشه ستاره ها رو چید.
ماه رو بوسید ...
سلام.
خب حالا نوبتی هم که باشه نوبت میرسه به تاپیک درخواستیمون.
با هم بخونیم :
قدم می زد تو کوچه
اومد یه کفش ولگرد
پای اونو لگد کرد
مورچه پا شکسته
راه نمی ره نشسته
با برگی پاشو بسته
نمی تونه کار کنه
دونه هارو بار کنه
تو لونه انبار کنه
مورچه جونم تو ماهی
عیب نداره سیاهی
چشم هایش را به من دوخته است
به هر طرف که می روم رویش را به سمت من می چرخاند
دیگر تاب و تحمل نگاهش را ندارم
ای بابا عجب گیری کردما !
صد بار گفتم این گل آفتاب گردون رو اینجا نکارید !!!
پ ن2 : عیدتون مبارک :)