اگر پشت به آفتاب کنی ،
جز سایه ی خویش چیز دیگری نمی بینی .
جبران خلیل جبران
باید قد کشید ...
اونقدر که بشه گرمای مهربون خورشید رو روی صورت حس کرد.
تا اونجا که بشه ستاره ها رو چید.
ماه رو بوسید ...
به نام خدا
سلام
چند وقت پیش یکی از دوستان بنده رو دعوت کردن به بازی شبه مشاعره (به قول پناه60) و قرار شد که یه شعر بنویسم که حرف اولش با حرف آخر شعری که ایشون تو بلاگشون نوشته بودن یکی باشه. و در آخر هم دو سه نفر از دوستان رو انتخاب کنم که بازی رو با حرف آخر شعر من ادامه بدن.
بعد از اون یه روز که با یکی از دوستان انجمنی رفته بودیم بهشت زهرا(س) و سر مزار شهدا، یه شعر رو روی سنگ مزار یکی از شهدا دیدم و خواستم تا اون شعر رو به این بهانه اینجا بنویسم تا علاوه بر این بازی یادی هم از شهدای گرانقدرمون کرده باشیم.
یاد آن مرغ بهشتی که غریب آمد و رفت گفت در کنج قفس چند توان تنها بود
از بهشت آمد و آواز غم وحشی خود خواند و درخواست که با شوق وطن شیدا بود
حالا من هم از این دوستان می خوام که مشاعره رو ادامه بدن :
اگه دنبال توضیحات بهتر و بیشتر می گردید به وبلاگ ترنم بهار مراجعه کنید.
تا بعد ...